سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

کوهی از خستگی هستم

خسته

خسته

از چه؟

از زمین و اسمان

از روزمرگی، بی مهری ها، کژی ها، خودخواهی ها، دورویی ها، دروغ ها، تعصب ها، فرافکنی ها

همه با هم در مجموعه از صفات بد در هم میلولیم،

حال برخی بدون نقاب و برخی با نقاب هایی از قبیل، محبت، دوستی، صداقت، وفا

اما نتیجه پر واضح است که دسته سومی که واقعا شامل صفات خوب هستند یا وجود ندارند و یا اگر وجود دارند زورشان به جامعه نمی رسد و به قولی در سیل بدی ها گمند

غالبا میگویند بدی آخر و عاقبت ندارد

منظورشان چیست درک نمیکنم

شاید منظور این است که مثلا کسی پولی قرض میگیرد و پس نمیدهد بلاخره به زندان می افتد و ...

خب حتی در این صورت هم آن فرد قرض دهنده هم دچار مشکل می شود یعنی پایان خوبی نیز همیشه خوبی نیست!!!

دنیا از ازل همواره مملو بوده از بدی

و و اقعا چرا

چرا باید اینهمه بدی وجود داشته باشد

به قدری دنیا را بدی فرا گرفته که گاها فکر میکنم بر پایه بدی بنیان نهاده شده است

و اگر این بدی ها برداشته شود واقعا دنیایی وجود نخواهد داشت.

پس هدف واقعی چیست؟

انسانی که روزی به دنیا می آید و در چشم به هم زدنی دنیا را به سایرین می سپارد و می رود.

به کجا؟

چیزی که میبینیم به زیر خاک و تمام! تمام! تمام!!!

حال برخی گویند که دنیای دیگیری وجود دارد که البته تا حالا کسی ندیده، بر چه اساس وجود دارد؟ شاید تخیل و شاید واقعیتی که از درک آن عاجزیم

واقعا هدف چیست؟

آیا هدف کشاورز، کشاورزی کردن، هدف بنا، ساختمان سازی و.... است

یعنی یک مجموعه در هم پیچیده و وابسته به هم

همه در خال رفع نیاز یکدیگر، برای حفظ بقای خود هستند.

به عبارت ساده تر همه در هم می لولیم و بس

خارج از این مجموعه سردرگم چیست؟

نمی دانم. شاید هیچ...

پس اگر نمی توانیم هدف ببینیم پس برای چه باید وجود داشته باشیم؟

یه لحظه فکر نکنیم، کل نگر باشیم

چند نفر از صدسال پیس یادمان است و اگر یادمان باشد هم چه سود؟

کلا ارزش و غایت چیست؟

هیچ...

ای صادق، تو چه فکر کردی و چه اندیشیدی که رفتی

کاش می شد برگردی و بیان کنی که به چیزی رسیدی؟ یا دنیا همه هیچ است و هیچ است و هیچ.

 

آرام و به حالت چمباتمه نشسته ام و این افکار در ذهنم عبور می کنند.

گویی که در بادیه ای گم شده ای و مسیری را برای آب دویده ای و به سراب رسیده ای و دیگر حتی اگر آبی هم ببینی که بعید است باشد، نمی توانی به سمتش حرکت کنی

شاید آن هم سرابی بیش نباشد...

و اگر سراب هم نباشد و ب آن برسی...

سیراب شوی که چه شود؟

که به دهی، شهری، قافله ای برسی و بعد از مدتی مجددا در همین حالت فعلی باشی، حالت مرگ

حرکت رو به جلو برای چه و برای چه و برای چه؟

 

 






.: