مادر بچه رو دعوا کرد
بغض گلوشو گرفت
نگاهی به خواهر و برادرها انداخت
نگاهی به پدر انداخت
هیچ تکیه گاهی را امن تر از مادر ندید
سمت مادر دوید و خودش رو انداخت به آغوش مادر به محل آرامش خوش
با دستهای کوچیک محکم مادر رو بغل کرد
کاش یه روزی برسه محکم خدا رو بغل کنم